سفارش تبلیغ
صبا ویژن
چون دنیا به کسى روى آرد ، نیکوییهاى دیگران را بدو به عاریت سپارد ، و چون بدو پشت نماید ، خوبیهاى او را برباید . [نهج البلاغه]
شنبه 86 مرداد 27 , ساعت 11:26 عصر

شعبان شدوپیک عشق از راه آمد                         عطر نفس بقیه الله آمد

با جلوه سجاد(ع)و ابوالفضل(ع)و حسین(ع)               یک ماه و سه خورشید در این ماه آمد

با تبریک اعیاد شعبانیه .اولین یادداشت را در معرفی یکی از شهدای مظلوم جبهه امر بمعروف و نهی از منکر تقدیم حضورتان می شود:

با لاله معروف
بدون کشته شدن سرنوشت بیهوده است
شهید اگر نتوان شد،  بهشت بیهوده است

      امروز در خلوت خزان زده لحظه ها ، کوچه در حسرت کبوترانی آه می کشد که چنان سبک بال پریدند که حتی غباری بر پنجره ها به جای نگذاشتند ، سقف خانه ها چشم انتظار پرستوهایی است که در اوج بهار به سوی افق ها یی کوچیدند که برای آنها ‌آغوش باز کرده و با آهنگ دلنشین ارجعی … آنان را به آرامش ابدی و حیات جاویدان دعوت می کرد .
امروز در هر گوشه از این خاک ، بر مزار شیر مردان جوان پرچمـی در احتزاز است که سه رنگ سبز و سفید و سرخ آن یادآور برومندی ، ایثار و جانفشانی مردانی است که در اعتلای فرهنگ مقدس اسلام به مرز اخلاص رسیدند و بی  دریغ تمام هستی خودرا فدای آن کردند تا ما سربلند و استوار به مذهب و ملیت خود افتخار کنیم .
امروز این قلم مدیون شهدا است و بشکند این قلم اگر از عشق ننویسد و اگر به احترام خانواده شهدا فریاد بر نیاورد که :
من از سکوت شب  سردتان خبـر دارم
شهـــید داده ام،  از دردتان خبر دارم
امروز روز اثبات این حقیقت مسلم است که با پایان جنگ دروازه های بهشت را نبسته اند و آنان که از عشق گفته اند و به عشق رسیده اند از عرش به ما می نگرند که چگونه می توانیم در هیاهوی نام و نان پایدار مانده و نگذاریم حرمت لاله های پرپرمان را لگد مال کنند و عطر یاد و خاطره آنان را از ذهن شهر و دیارمان پاک کنند

مبادا از شهیدان دور گردیم         به خاری رهسپار گور گردیم
فردا  نکند روزی باشد که شهدا کنار قاب خالی خود در گلزار شهدا فریاد   برآورند که :
همسایه ها چه بی خبرید از پرنده ها….
          سلام بر شهیدان از هابیل تاامروز ، سلام بر شهیدان امر به معروف که ادامه دهنده راه شهیدان دفاع مقدس بودند و نگذاشتند سنگر این مردان غیور خالی بماند سلام به قاسم سجادیان ها که بر سفره رحمت الهی از نعمات بی پایان بهشتی بهره مند شدند .  .

شهید سجادیان قاسم 


ای به چمن ، عطر وجودت صفا            آمـر  معــروف  ره   پربـــلا                           
کعبه تویی مروه تویی هم مـنی             قلـب تـو بـود کعبه  عشق خدا
هنوز صدای تپش قلبش را میشنوم، گویی هیچ دشنه ای نمیتواند آهنگ سرشار از شور حسینی  قلبش را از تپش باز دارد  چرا که این قلب آغازین تپش خویش را در تاسوعای حسین علیه السلام آغاز کرد وبیست و چند سال بعد در جمعه روزی که متعلق به فرج پرشکوه فرزند عدالت گستر  امام حسینمهدی موعود(عج) است در صف منتظران واقعی حضرت مهدی ارواحنا له الفداء عاشقانه  سینه خویش را سپر بلای  ارزشهای ناب اسلام و انسانیت گردانید
      راستی مگر قلبی را که عمری به عشق عاشورایی شدن از عاشورا تا آدینه فرج می تپیده با مرگ نسبتی است؟ هرگز ، اینچنین قلبهایی را باید زیارت نمود چرا که جز خدا در آن راه ندارد
 براستی  که مرگ در نظر اینان چونان خورشیدی است که بر صفحه ظلمت بار روزگار طلوع می کند و یکباره فارغ از همه وابستگیهای مادی و دنیوی ،صفا بخش وجود خداجویشان می گردد حلاوتی که در گفتار و کردار اینان است در هیچ چیز  و هیچ کس نمی توان یافت و
چه زیبا بود لحظه ای که اولین گریه مظلومانه خویش رادر تاسوعای سید الشهدا(علیه السلام) سال1352 هجری شمسی سرداد
گویی از همان آغاز با مولایش میثاق پاسداری از حریم امر به معروف و نهی از منکر را مستحکم می ساخت   
ای آیه آسمانی قیام و استقامت سرخ با انکه در سطوت و ایثار شهره خاکیان بودی لیک کسوت زیبنده شهادت پوشیدی تا در بستر مشقتی عاشقانه طلیعه دار راهی پر رهرو باشی اکنون به جرأت می توانم بگویم ، امثال تو هفتاد و سومین لاله معروف دشت نیلگون عاشورایید که با زلال خون خویش صفحه صفحه تاریخ را طراوتی تازه بخشیدید
درود بر تو از آن روزی که عطر وجودت حکایت از عاشورایی دوباره داشت و ذره ذره وجودت با عشق سیدالشهد(علیه السلام)پیوند خورد و مبارک باد تو را پیوندی که در آن، سریره جاودانگی است
جریان شهادت شهید جبهه امر بمعروف و نهی از منکر قاسم سجادیان از زبان شاهد عینی
خواهر سالاری معروف به محمدی از بانوان مؤمنه ساکن حومه شیراز است که مربی قرآن و ذاکر اهلبیت است در این باره می گوید: 
ما برای استفاده از طبیعت  حومه سیدان به آنجا رفته بودیم و ناهار که خوردیم راه افتادیم تابه شیراز برگردیم ، در کوچه  باغ های مسیر، یک پیکان قهوه ای چند بار از ما سبقت گرفته و ما را خاک دادند و نهایتا در آن گرمای هوا و خلوتی مسیر کمی جلوتر راه را بر ما بستند یکی از آنها با چاقو زیر گلوی شوهرم گذاشت و نفر دوم از شیشه عقب تا کمر وارد ماشین شد و ما  را اذیت می کرد ، هر چه ما التماس می
کردیم، تمسخر می کردند ، در حال استغاثه بودیم و در اوج ناامیدی یک مرتبه متوسل به آقا ابوالفضل(ع)شدم که بی درنگ جوان رشیدی که محاسن زیبایی داشت ،با خودرو از راه رسید و پیاده شد ، ابتدا آنها را به اسم صدا زد و گفت با اینها چه کار دارید؟ اینها میهمان ما هستند؟گناه دارند...وآن دو گفتند: قاسم راهت را بگیر و برو ، در کار ما دخالت نکن ، شهید با کلمات متین چند دقیقه با آنها صحبت می کرد اما نهی لسانی بی تاثیر بود آنها با شهید درگیر شدند اما قاسم عزیز، بسیار رشید بود هر دوی آ‌نها را گوش مالی داد و درمقابل تهدید آنها خم به ابرو نمی آورد
قاسم ما را سوار ماشین کرد و گفت تا من هستم بروید، ناگهان یکی از آن دو خبیث از داخل ماشین دشنه بزرگی آورد و در یک آن، در سینه شهید فرو کرد و هر دو پا به فرار گذاشتند
 فریاد یا حسین یا حسین ما بلند شد ،شهید دست بر شکم، ما رادلداری می داد تا اینکه  وسیله ای از راه رسید و آن عزیز را به درمانگاه محل برد ما خودمان را به آنجا رساندیم شهید روی تخت خوابیده بود ، در حالی که ما گریه و زاری می کردیم به من گفت :
خواهر ناراحت نباش من که چیزیم نیست ، به خدا اگر در این راه کشته هم شوم، وجدانم راحت است
و سرانجام پس از انتقال آن دلاور مرد،  به بیمارستان شهید مطهری مرودشت روح پاکش در ساعت شش عصر جمعه هجدهم تیر ماه سال هفتادو هشت در جوار حق ماوا گرفت...
ای گرد دلاور آشنای تو خداست         در حادثه بی تاب لقای تو خداست
گر بر بدنت پلیدیان زخــم زدند        دل تیره مدار، خون بهای تو خداست
 

روحش با قدسیان و عرشیان، قرین و راه نورانی اش پررهرو باد
انشاء الله در نوشتار بعدی با  سیمای این شهید عزیز بیشتر آشنا می شویم...
امر بمعروف و نهی از منکر کنید وگرنه اشرار بر شما مسلط می شوند، آنگاه دعا می کنید ولی دعایتان مستجاب نمی شود
                                                                          امیرالمؤمنین علی علیه السلام
التماس دعا
    



لیست کل یادداشت های این وبلاگ

برگی از خاطرات
جر عه ای از نور
بالاله معروف